شعرهای عاشقانه

MARJAN

 

 

 

 

 

 

من در میان مردمی هستم

 

 

که باورشان نمیشود تنهایم

 

 

میگویند خوش به حالت که خوشحالی

 

 

نمیدانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست

برای دوست داشتن من

 

+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:10توسط مرجان جون | |

 

هرگز به دستش ساعت نمی بست

روزی از او پرسیدم

پس چگونه است

که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟

گفت:

ساعت را از خورشید میپرسم

پرسیدم

روز های بارانی چطور؟

گفت:

روزهای بارانی

همه ساعت ها ساعت عشق است!

-راست میگفت

یادم آمد که روز های بارانی

او همیشه خیس بود...!!!


 

+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:8توسط مرجان جون | |

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:6توسط مرجان جون | |

 

حرفی نیست ...

خودم سکوتت را معنی میکنم ...

کاش میفهمیدی ...

گاهی همین نگاه سردت ...

روی زمستان را هم کم میکند...!! ღ

+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:2توسط مرجان جون | |

                                                                     خلوتم را نشكن .

تقدیم به تمام عاشقان

خلوتم را نشكن

شايد اين خلوت من كوچ كند

به شب پروانه

به صداي نفس شهنامه

به طلوع اخرين افسانه 

و غروبي كه در ان

نقش ديوانگي يك عاشق

بر سر ديواري پيدا شد.

خلوتم را نشكن

خلوتم بس دور است

ز هواي دل معشوق سهند

خلوتم راه درازي ست ميان من و تو

خلوتم مرواريد است به دست صياد

خلوتم تير وكماني ست به دست سحر

خلوتم راه رسيدن به خداست

خلوتم را نشكن


+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت16:41توسط مرجان جون | |

  

زيبايي ام را پاياني نيست

وقتي كه در چشمان تو به خواب مي روم

و  هراس كودكانه ام را از پای در می آورم

 
در عطري كه از تو بر سينه دارم

چه بي پروا دوستت دارم

و چه بي نشان تو را گم مي كنم

وقتي كه دروغ مي گويم

 

دختری که در چشمهای من،تو را جستجو می کند

 

 دروغ است

 

این جا فقط پسری است که هر روز از تو می پرسد!


+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت16:40توسط مرجان جون | |

 پرسيد:

 به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم

"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده

 هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به

خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك

 تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده

 است.


+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت16:39توسط مرجان جون | |

 

 

برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

 

 

آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...

 

دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...

 

كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...

 

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

 

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

 

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

 

اگه يروز برگشتي و گفتن فلاني مرده ...

 

بدون كه زير خاك سرد حس نگاتو برده

 

گريه نكن براي من قسمت ما همينه ...

 

دستامو محكمتر بگير لحظه ي آخرينه ...

 

 

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

 

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

 

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

 

برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من ...


+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت16:36توسط مرجان جون | |

 ღ♥

 

به سلامتی درخت!

نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش.

 

  ღ♥

 

به سلامتی دیوار!

نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.

 

 ღ♥

 

به سلامتی دریا!

نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.

 

ღ♥

 

به سلامتی سایه!

که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

 

ღ♥

به سلامتی پرچم ایران!

 

که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفیق! که یه‌رنگه.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی نهنگ!

که گنده‌لات دریاست.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی زنجیر!

نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.

 

 

ღ♥ღ
به سلامتی خیار!

نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.

ღ♥ღ

 

به سلامتی شلغم!

نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی پل عابر پیاده!

که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی برف!

که هم روش سفیده هم توش.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی گاو!

که نمی‌گه من، می‌گه ما.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی دریا!

که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی دریا!

که قربونیاشو پس می‌آره.

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!

که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

 

 

ღ♥ღ

 

 

به سلامتی عقرب!

که به خواری تن نمی‌ده.


(عرض شودکه عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

 

 

 

ღ♥ღ

 

به سلامتی سرنوشت!

که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

 

 

ღ♥ღ

 

 

به سلامتی سیم خاردار!

که پشت و رو نداره.


+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت16:35توسط مرجان جون | |

 زندگی زیباست

زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون نسازد زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید زندگی زیباست اگر لب خوفناک تیرها ، خون بیدهای مجنون را در جام سبز لیلای چمن نریزد و دست بی خبر طوفان ، گل خواب را در صدف آبی باغ پرپر نکند زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی حصارهای شب سفر کنند زندگی زیباست اگر خرمن هستی جنگل در خشم آتشین تندر نسوزد و خاکستر سیاه مرگ تن پوش درختان بی پناه و محزون نگردد زندگی زیباست اگر پری مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخیزد و در معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند زندگی زیباست اگر هوای نگاه تو از آه سینه سوز خاکهای افسرده بارانی شود و مسیح دستانت در کالبد دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد زندگی زیباست اگر من و تو در کشتزار قلبمان گلی بکاریم که هیچ کس را یارای چیدن آن نباشد و هیچ اشکی جز اشک شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید زندگی زیباست حتی برای تو که هم آغوش رنج و حرمانی و آفتاب شادی رابه خنجر زهر آلود شب غم سپرده ای آری زندگی برای تو نیز زیباست زیرا روزی مهمانی عزیز در خانه دلت را خواهد زد و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد مهمانی که عشق نام دارد


 

+نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,ساعت16:34توسط مرجان جون | |

صفحه قبل 1 ... 58 59 60 61 62 ... 66 صفحه بعد